سفارش تبلیغ
صبا ویژن








جایی برای گفتن حرفهایی از جنس حرف دل

حسین...

نامی که مانوس است با جان و دل و روح آدمی

گویی از ازل خداوند این نام را در گوش آدمی زمزمه کرده

تا بفهمد دلیل خلقتش را!

تا بشناسد راه هدایتش را

تا بداند دلیل احسن الخالقین گفتن مولایش را!

حسین یعنی تمام احساس و عاطفه

یعنی تجلی رحمانیت خدا

یعنی معنای اقرب من حبل الورید

و بی دلیل نیست که نامش با گریه همراه است

چرا که گریه تجلی احساس و اوج قربت است

و کیست قریب تر از حسین به خداوند...

و خسر الدنیا و الآخره که شنیده ای همانست

که کربلا را ندیده است

کربلا نرفته است و نزدیکترین نقطه به آسمان را در زمین ندیده است

نه فقط کربلا را ندیده است که حسین را زهرا و علی را

و تمام انبیا و غیب و شهود را ندیده است

که جمعند در کربلا و شب های جمعه بر حسین گریه می کنند

همه برای حسین یک جا می آیند چرا که حسین

هستی اش را یکجا برای خدا داد

که اگر حسین نبود

کار انبیا همه ابتر می ماند

و انبیا همگی تداوم راهشان را به خون حسین مدیوننند

به اسارت زینبش به کاروان کربلاییان

به گریه های رقیه

به تشنگی علی اصغر

به ناله های رباب

همه دور حسین جمعند

حسین کشتی نجات است و هرکس به او تمسک جوید

به جمع اولیا و اوصیا می پیوندد

حسین...

کشتیت جا دارد؟

اینجا بیچاره ای چشم انتظار توست

به حکم محبت مولا به بنده اش

چشم طمع به لطف و محبت بی کرانی دارد

که همه از آن توست

کربلای تو آموخت که تو قاتل خود را هم دست خالی رد نکردی

چه رسد به مدعیان محبّت!

جایی هست در کرانه های کشتی نجاتت که بیچاره ای را جای دهند؟

جایی در کاروان زینبت هست

تا پا به پایش راه کربلا را با مژگان دیده بپیماییم

حسین...

ندیده ام کوفه را مسجدش را اهلش را

اما می آید صدای شکوه های علی

از ماورای تاریخ

که یا اشباح الرجال و لا رجال!

می آید صدای هق هق گریه های شبانه اش در چاه

می آید صدای شکستن نخل های کوفه از درد غربت علی

می آید صدای خورد شدن سنگ و کلوخ هایش

از شرم اسارت زینبش در کوفه

و می آید صدای جاودانه ات که می خوانی همه را

به کربلایی شدن!

می آید صدای فرا خواندنت به سپاه عشق

مرا بخوان!

بپذیر کنیز بی چیز و بی مقدارت را

مرا بخوان و راه نشانم بده

کنار بزن پرده های حجاب را

نشانم بده!

 


نوشته شده در پنج شنبه 95/8/6ساعت 12:34 صبح توسط F.H نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com