سفارش تبلیغ
صبا ویژن








جایی برای گفتن حرفهایی از جنس حرف دل

خسته ام.....

خسته نه از کار...

نه از فعالیتی که انسان را خسته کند

خسته ام از هجوم غم و درد!

انصاف نیست!

مگر یک انسان چقدر توان دارد

مگر خودت نگفتی که انسان را ضعیف خلق کردی

خودت می دانی که من ضعیفم

خودت می دانی که تاب و توانش را ندارم

خودت همه چیز را می دانی!

چرا؟!

تا کی؟

چرا همیشه در مواقع حساس زندگی من؟!

من آنقدر قوی نیستم که عبور کنم و نشکنم

که خم به ابرو نیاورم و راهم را بروم

کم می آورم

باز می مانم از راه.....

نمی توانم!

نمی توانم....

 


نوشته شده در سه شنبه 95/9/30ساعت 10:9 عصر توسط F.H نظرات ( ) |



خواهرت پشت سرت آب روان می ریزد

تا که برگردی دوباره چه زبان می ریزد

 

قوت قلب و دلش رفت ولی هیچ نگفت

و ندیدی که  دلش حال چه سان می ریزد

#KHAZAN

#F.H

 

Image result for ?مدافعان حرم?‎


نوشته شده در شنبه 95/9/20ساعت 11:47 صبح توسط F.H نظرات ( ) |



...خلق السموات و الارض فی ستة ایام

و ...

خلق الانسان!

خلق الانسان فی کبد...

و خلق الانسان ضعیفا...

و خداوند

خواست بیازماید

همه را!

فرشتگان را!

انسان را!

هستی را!

گفتند:

یفسد فیها و یفسد الارض

و او گفت:

اعلم ما لا تعلمون!

و تبارک الله گفت

و دنیا پدید آمد

آدم هبوط کرد

و ...

راست گفتند

فساد کرد...

خونها ریخت!

خون بزرگان را

انبیا را!

امامان را!

و هنوز می ریزد

خون بی گناهان را!

خواست بیازماید

مردم را به

علی

به فاطمه

به حسین

به مهدی

و آزمود همه را!

و راست گفت

آنچه نمی دانستند را

نشانشان داد

فاطمه را در محراب عبادت

علی را در کوچه های کوفه

حسین را در قربانگاه

و مهدی را...

در غیبت!

در تنهایی!

در هنگام بلا!

در غربت یارانی که

به شوق دیدارش بال گشودند به پیشواز مرگ!

و زمین از حجت باقی نمی ماند

و حتی اگر شده هزار سال منتظر می ماند

تا...

تا کی؟

دنیا تا کی؟

گناه و غفلت و تباهی تا کی

کی تمام می شود

تکرار هر روزه ی جهالت و شقاوت

و رذالت!

کی تمام می شود تکرار مظلومیت حق

و فریبکاری و وقاحت باطل!

کی تمام می شود این زبونی و دوری از تو!

کی می شود وقت دیدن وجه الله!

کی؟

خدایا کی تمام می شود!

منتظر چه هستی!

 


نوشته شده در جمعه 95/9/19ساعت 10:38 عصر توسط F.H نظرات ( ) |



دلم می خواهد با تو حرف بزنم

تو را کنار خودم نزدیکتر از آن

اقرب من حبل الورید حس کنم!

دلم پر باشد از یاد تو

حضور تو

عشق تو

و آن کس که تو را دارد

چه کم دارد!

و آن کس که تو را ندارد

چه دارد؟

پروردگار من!

در این دنیا

که می دانم دنیاست

پست است

فانی است

و تنها آنکه باقی است

وجه الله است

سرگردانم!

نمی دانم چه می جویم!

برای چه می کوشم!

چه چیز را می خواهم اثبات کنم

می خواهم چه چیز را بیابم!

حس می کنم از تو دورم

خیلی دور!

نمازهایم مرا به تو نزدیک نمی کند

و من غرق در آمال و آرزوهای دنیویم!

دوست دارم آغوشت را باز کنی

لحظه ای آرامم کنی

دست نوازش بر سرم بکشی

صدایم کنی

قل!

این بار تو بگویی!

عبدی!

همانگونه که

فانی قریب گفتی

که بنده ات خیالش راحت باشد که

می بینیش

می شنوی صدایش را

حواست به او هست

هوایش را داری

مولای یا مولای...

...............................................................................

دلم مناجات امیر می خواهد

با همان صدای محزونی که علی می خواند

مولای یا مولای انت المولی

و انا العبد...

و هل یرحم العبد

الا المولی!

 


نوشته شده در جمعه 95/9/19ساعت 10:8 عصر توسط F.H نظرات ( ) |



گفته بودی که دلت باز هراسان شده است

به هوای دیدنم زار و پریشان شده است


غم عشقی که کشیدی و نپرسم از آن

دلت از دوری ما کلبه ی احزان شده است


در پس یک نگهم شوخی و شنگیت برفت

سر سودایی تو سر به بیابان شده است


وای از آن پیچش مویی که دل و دین را برد

اینچنین پیش تو دنیا همه زندان شده است


شب تو روز شد و روز تو همچون شب تار

آن زمانی که نگاهم به تو یک آن شده است


چه بگویی ز تمنای دلت وقت سحر

دیدن لحظه ی یاری به تو خندان شده است


قصه ها گفتی از آن روز از آن لحظه ی ناب

تا به دست آوری آن دل که به سامان شده است


«تو به سان یک گلستان باغبان می خواهی

من همانم که نگاهم به تو حیران شده است»


به جز یک لاف نبود آن همه ی وعده ی تو

پس چرا خانه ی تو حال چو زندان شده است؟

#khazan

#F.H



نوشته شده در پنج شنبه 95/9/18ساعت 12:51 صبح توسط F.H نظرات ( ) |



   1   2   3   4      >


Design By : ParsSkin.Com